رمضان با خود خاطرهی نزول قرآن را به همراه دارد، رمضان خاطرهی جنگ بدر و مهمترین و سرنوشتسازترین نبرد تاریخی مسلمانان و رشادتهای مسلمسن صدر اول را به یاد میآورد و شاید صدها خاطرهی دیگر، اما برای ما جنوبیها رمضان تداعی کنندهی خاطرهی دیگری نیز هست خاطرات استاد شهید محمد ضیائی و آن جماعتهای تراویح و نمازهای بیادماندنی شبهای رمضان و همچنین سخنرانیهای گیرا و جذاب در آن شبها.
اگر به خاطره نزول قرآن توجه کنیم میبینیم که این روزها چنان در بین ما مهجور مانده که فقط اسم و رسمی از آن باقی مانده و بس و کمتر مسلمانی است که توجّهی ویژه به معلومات و مضامین حیاتبخش آن داشته باشد.
قرآن که باید به عنوان مرجع و قانون اساسی کلیهی مسلمانان جهان باشد و قول فصل منازعات ما باشد کمتر قانونمند مسلمانی را سراغ داریم که از محتوای آن اطلاع وافری داشته باشد. شاید کمتر به این موضوع دقت شده که چه ارتباطی بین قرآن و رمضان وجود دارد، مهمترین ارتباط این است که اولاً ما مسلمین به شکرانهی نزول قرآن یک ماه تمام را روزه بگیریم تا بدینوسیله بتوانیم شکر قلیلی را از نعمات کثیر خداوند که در مقدمهی آن نعمات، نعمت قرآن هست به جا آوریم و ثانیاً از آنجایی که روزه زمینهی تقوا را فراهم میسازد ما را بر آن دارد تا عملاً به مفاهیم قرآن عمل کنیم و بدانیم که در این جهان پر از جنگ و ظلم و ظلمت، در این جهان پر از قتل و کشتار و خشونت، تنها نیروی نجات بخش که میتواند نور مبین باشد قرآن است: «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ» (الإسراء/۹) «این قرآن (مردمان را) به راهی رهنمود میکند که مستقیمترین راهها (برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت) است» همان قرآنی که در رمضان نازل شده: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ» (البقره/۱۸۵) «ماه رمضان است که قرآن در آن فرو فرستاده شده است، تا مردم را راهنمایی کند و نشانهها و آیات روشنی از ارشاد (به حق و حقیقت) باشد و (میان حق و باطل در همهی ادوار) جدایی افکند»، پس باید روزه گرفت: «فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ» (البقره/۱۸۵) «پس هر یک از شما این ماه را دریابد باید آن را روزه بدارد».
اما با یاد و خاطرهی بدر نیز دل هر انسان منصف و مؤمنی به درد میآید، وقتی به یاد میآوریم که سلف ما چگونه از این مکتب جانانه دفاع کردند و چگونه خداوند، نصرت خود را شامل حال آنها گردانید، حال آنکه مقایسهی حال ما و آن بزرگان به ما میگوید که: همهی آن قهرمانیها را فراموش کردهایم.
بدر یعنی جهاد با کفار، بدر یعنی امر به معروف و نهی از منکر، بدر یعنی مبارزه و شهادت، بدر یعنی غیظ کفار و حب مؤمنان، بدر یعنی وحدت صفوف مؤمنان و خلاصه، بدر یعنی بسیاری از مبانی اساسی و اصولی اسلام که ما امروز به شدت به آنها احساس نیاز میکنیم و با کمال تأسف تمامی این فرهنگها از بین ما رخت بر بسته و بجز خیال و داستانی از آنها چیزی باقی نمانده، رمضان رسیده که بدر را زنده کنیم، روح جهاد و غیرت را در خود زنده کنیم و یاد بگیریم که به جان هم نیفتیم چرا که: «وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ» (الانفال/۴۶) «و (در میان خود اختلاف و) کشمکش مکنید، (که اگر کشمکش کنید) درمانده و ناتوان میشوید و شکوه و هیبت شما از میان میرود» بلکه: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» (الفتح/۲۹) «(کسانی که همراه پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- هستند) در برابر کافران تند و سرسخت، و نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوزند» باشیم.
و رمضان برای ما خاطرهی استاد ما شیخ شهید، محمد ضیائی -رحمه الله- را تداعی میکند، رمضان که میرسد جای خالی او بیشتر احساس میشود، رادمردی که اهل قرآن و رمضان بود، مردی که ارزش قرآن و بدر را با هم فهمیده بود، و به همین خاطر هم قرآن را در بین ما زنده کرد، و گفتار و کردارش مفهوم بدر را جانی تازه بخشید.
در واقع او قرآن را به جامعهی ما باز گرداند، میدانید با آن کلام گرم و دلنشین خود چقدر از بدر گفت؟ آخر خود از اهل بدر بود، اهل جهاد بود، و با حیات و ممات خود مفهوم قرآن را برای ما زنده کرد: «قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» (الانعام/۱۶۲) «بگو نماز و عبادت و زیستن و مردن من از آن خدا است که پروردگار جهانیان است.»
و ما هم چارهای نداریم جز به قرآن برگشتن:
گر تو خواهی مسلمان زیستن نیست ممکن جز به قرآن زیستن
چارهای نداریم جز رو آوردن به ارزشهای اصیل خود، البته وسیلهی آن نیز فراهم است: رمضان، با رمضان میشود پرواز کرد با رمضان میشود اوج گرفت، با رمضان میشود قرآن آموخت و با رمضان میشود زندگی کرد.
نظرات
بدوننام
05 مرداد 1391 - 02:02جالب بود یاد آن شهید بزرگوار بخیر